Soudabeh Ashrafi's Blog وبلاگ سودابه اشرفی

۲/۰۵/۱۳۸۹

برای خواندن قصه‌های قبلی روی "پروژه‌ی...و فهرست قصه‌ها" در سایدبار کلیک کنید

پری متوسلانی
سن دیه گو- امریکا


فقط در آمریکا

نشسته بودم و از طریق ماهواره جریان تظاهرات سبز بیست و دو بهمن رو تماشا می‌کردم. دخترم هاله نامه‌ها رو از صندوق پست در آورد و طبق معمول نامه‌های منو جدا کرد و جلوم گذاشت. نامه‌ها رو باز کردم. اول صورت حساب‌ها بعد تبلیغات که اکثرن قبل از این که دورشون بندازم بازشون می‌کنم. یکی از نامه‌های تبلیغاتی به لحاظ فرم و رنگ آمیزی پاکت نامه توجهم رو جلب کرد و اول اونو باز کردم. شاید اگر انگلیسی‌ام خوب بود لازم نبود که همه‌ی نامه رو بخونم تا مطلب دستم بیاد. تا اونجایی که فهمیدم اول از بْعد مسافت بین افراد فامیل و دوستان که باعث می‌ شه فرصت دیدار همدیگه رو نداشته باشن شروع کرده بود و نمی‌دونم چه جوری ربطش داده بود به این که بهترین سرویسی که این روزها می‌شه آدم برای خودش خریداری کنه سرویس سوزاندن جسد، بعد از مرگ است. بعد از اینکه از شوک اولیه خارج شدم نامه رو به هاله نشون دادم و گفتم بعد از شصت سالگی باید منتظر این جور پیشنهادات بود. فرم رو پر کردم و فرستادم.