سالهای نو
در سالهای دور و بر 1860 جنگهای زیادی میان سرخپوستان بومی و
امریکایی- اروپاییهای مهاجر و خواهان بنیان زندگی جدید در ایالت مینهسوتا در
منطقهی منکیتو به وقوع پیوست. یکی از این جنگها، معروف به "جنگ دکوتا"
بود--یعنی در واقع نام قبیلهی ساکن منطقه را روی دوش حمل میکرد. این جنگ در دسامبر
1862 اتفاق افتاد. بر مبنای اسناد تاریخی به نظر میرسد سرخپوستان این جنگ را میآغازند
که خب لابد دلایلش هم مشخص است دیگر. عدهای جماعت رنگپریده با شمایل و لباسها و
رفتار عجیب و غریب و سلاحهای عجیب و غریبتری که از سر آنها آتش هم بر میخاست
به سرزمینشان هجوم آورده بودند و میخواستند به زور آنها را از خانه و زندگیشان
برانند و جایشان را بگیرند یا در بهترین حالت، "اهلی"شان کنند! در این
حملهی سرخپوستان، حدود 4000 نفر از سفیدها پوستها کشته میشوند در حالی که از سرخپوستها
فقط حدود 50 نفر با آن سلاحهای آتشزا و پر سر و صدا کشته میشوند.
البته تفاوت قضیه در این بوده که بر طبق تجربه، بدیهی و طبیعی بوده که سفیدها برای
انتقام برخواهند گشت و در ازای هرکشتهای که دادهاند، دهها تن سرخپوست را خواهند
کشت. همین طور هم میشود. ارتش امریکا به همراه میلیشیا حمله میکند. در پایان این حملهی تلافیجویانه، تعداد
350 سرخپوست اسیر میشوند. ژنرالهای ارتش امریکا برای این دستگیرشدگان، دادگاهی
تشکیل میدهند به مدت 5 دقیقه و همه را به اعدام محکوم میکنند. آنها اما برای
اجرای حکم اعدام نیاز به امضای رییس جمهور وقت یعنی آبراهام لینکلن داشتند.
لیست اسامی محکومان را برای تایید لینکن ارسال میکنند. رییسجمهور از دیدن لیست طولانی
اسامیای که اجازهی اعدام آنها درخواست شده سخت شگفتزده و ناراحت میشود. او
پای آن لیست را امضا نمیکند و در جواب مینویسد که تقاضا کنندگان دست نگهدارند
تا تحقیقات لازم انجام شود. سپس دستور تحقیقات مفصل میدهد تا معلوم شود چند نفر
از این 350 سرخپوست در جبههی جنگ فقط حضور فیزیکی داشتهاند بدون این که مستقیمن کسی
را کشته باشند و چند نفر در تجاوز به زنها و کشتن بچهها دخالت داشتهاند. نتیجهی
گزارشی که از این تحقیقات به دست او میرسد حاکی از آن بوده که تنها دو مورد تجاوز
به زنها وجود داشته و...
آبراهام لینکن بعد از بررسی این گزارش فقط اجازهی
اعدام 38 نفر را تایید میکند. او در نامهای، به ژنرالهای ارتش تاکید میکند که:
"... برای تعیین سرنوشت باقی متهمین منتظر
دستورهای بعدی باشید. دستور میدهم تا زمانی که تکلیف آنها روشن نشده در عین حال
که از فرار آنها جلوگیری به عمل آورده میشود، باید اکیدن از به کار بردن هرگونه
خشونت و اذیت و آزار زندانیان جلوگیری شود...."
آنطور که از اسناد تاریخی بر میآید حدود 4000 نفر از
سراسر مینهسوتا و اطراف در مراسم حلقآویز کردن این 38 سرخپوست که
"بزرگترین کشتار دسته جمعی" تاریخ امریکا خوانده میشود شرکت میکنند.
مردم ایالت مینهسوتا تا چندماهی مسرور میشوند و پیروزمندانه سرشان را بالا میگیرند
و به اجرای عدالتشان میبالند.
اما قضیه به اینجا ختم نمیشود. آنها بعد از مدتی
متوجه میشوند که چه شکری خوردهاند و شهرشان چه شهرتی به مناسبت کشتار دستهجمعی
سرخپوستان (نه در حال جنگ) به هم زده است.
حالا 150 سال از آن دوران میگذرد. در آن ایالت و بخصوص
در منکیتو و مناطق اطرافش، تعداد فروشگاهها و مکانهایی که با نامهای
سرخپوستی ساخته یا مزین شدهاند از شمارش خارج است. از جمله ساخت و نصب مجسمهی
"کلاغ کوچک" رییس قبیلهی داکوتا -کسی که مذاکرات زیادی را در راه صلح
انجام داده بو- است. او در همان زمان به دست سفیدپوستان کشته و جسدش به نمایش
گذاشته شده بود. برای کندن پوست سرش جایزه اهدا شده بود و الیآخر. میگویند در
همین رابطهها و برای بازنگری تاریخ، زمانی، لگوی شرکت نفتی اگسان ولدز، دختر سرخپوستی
بود که به جای پر، از سربندش شعلهای آبی رنگ بر میخاست!
هرسال دور و بر عید شکرگزاری که میشود تحقیق و گفتوگو
و روشنگری در بارهی این جنگ دوباره مطرح میشود
و هر بازنگری واقعیت جدیدی را دوباره تعریف میکند. در همین رابطه مدام آموزش
تاریخ واقعی به کودکان و نوجوانان در مدرسههای ایالت مینهسوتا به خصوص شهر منکیتو،
مورد بحث و بررسی قرار میگیرد و موضوع دوباره داغ میشود و طبعن از فراموشی آن پرهیز.
غرض این که، خوشا به حال ملتی که تاریخش را مدام مرور
و نقد میکند و از شرمندگی باکیش نیست.
سودابه اشرفی
سودابه اشرفی